کد مطلب:53805 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:210

علی در میان امواج خروشان مردم











شعار به نفع علی «ع» مدینه را به لرزه انداخت، انقلابیون پس از یك سال یا كمتر كه با عثمان و طبقه ی وابسته به او به مبارزه برخاسته بودند، امروز در مقام تعیین خلیفه می باشند، چون خلیفه ای وجود ندارد كه حكومت اسلامی را در دست گیرد.

گروه انقلابیون قدرتی بس بزرگ می باشند، نیروی تصمیم گیری در دست طبقه ی محروم و طرفدار اجرای عدالت جامعه افتاده و اقلیت مرفه، كه از بالاترین درجه سازمانی جامعه برای حفظ خود و ثروتهای فراوان خویش استفاده می كردند با دیدن شكل گرفتن حقوق و آزادیهای فردی به وحشت افتادند. زیرا خوب می دانستند كه بزودی حاكمیت سرمایه داری مشروع در خدمت منافع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه مطرح خواهد شد، بنابراین نمایندگان طبقه اشراف و سرمایه دارها خود را با گروهی كه خواستار استقرار عدالت بودند همراه نمودند، تا موج عظیمی كه از بطن جامعه برخاسته است فرونشیند.

طلحه و زبیر و همدستان آنان كه زیركانه فتنه قتل عثمان را برپا كرده بودند خود را وارد مردمی كردند كه به سوی علی این چهره تابناك عدالت و تقوی، زهد و پارسایی و مجموعه ی كتاب و سنت چشم دوخته بودند.

معاویه كه برای نشان دادن قدرت نظامی خود نیرو به حومه شهر مدینه فرستاده بود تا

[صفحه 212]

مهاجران و انصار و كسی كه بعد از عثمان زمام امور را به دست خواهد گرفت به نیرومندی و تجهیزات نظامی او آگاه شوند، مقتضی آن دید كه قوای اعزامی اش به سوی شام برگردد.

معاویه در ارزیابی مسائل سیاسی به این نتیجه رسید كه نیروی نظامی اش كه فقط او را می شناسد و از او فرمان می برد نباید به شهر مدینه وارد شود و آن شهر را اشغال نظامی كند چون این كار، جنگ با انقلابیون و تشكیل جبهه ی جنگی در مدینه خواهد بود كه باید از شام پشتیبانی شود و دست زدن به این كار در چنین شرایطی كه مردم با بنی امیه به دشمنی برخاسته اند زنده كننده ی خاطره جنگهای ابوسفیان با رسول خدا و بی شك انتحار سیاسی خواهد بود. بنابراین بهتر آن دید كه احساسات عمومی را در جهت خونخواهی عثمان تحریك كند و جبهه جنگی را به عراق دور از مدینه مركز نبوت و خلافت بكشاند و اگر جنگی را باید آغاز كند جبهه ی جنگی در نزدیكی شام باشد تا بتواند از قوای پشتیبانی و ذخیره استفاده نماید. پس در شام نشست و گزارشاتی كه از مدینه برای او می رسید به دقت مطالعه می كرد.

در همین احوال مدینه مركز حكومت اسلام در دست امیر مصریان است كه امامت نماز مردم را تا تعیین خلیفه بر عهده دارد. طلحه و زبیر باز هم تلاش می كنند كه خلافت را به دست آورند و زمینه را برای گرفتن بیعت از مردم فراهم كنند ولی تو گویی كه نقش فعال مردم در تعیین سرنوشت خود، میدان را از آن دو گرفته است. مسجد پیامبر از انبوه جمعیت موج می زند، طلحه و زبیر در مسجد حضور دارند كه ناگهان یكی فریاد می زند دستهای طلحه و زبیر به خون عثمان آلوده است و این دو نفر صلاحیت رهبری جهان اسلام را ندارند.

این سخن بزودی بین مردم منتشر می شود و در ترازوی عقل و اندیشه قرار می گیرد، هواداران این دو نفر خیلی زود موقع خود را نسبت به آنان روشن می سازند و با مردمی كه به دنبال خلیفه واجد صلاحیت بودند همراه و همصدا می شوند.

طلحه برای این كه اتهام را از خود دور كند اعلام كرد:

«... عثمان گناه خود را با توبه به هم درآمیخت تا این كه از ولایتش ناراضی شدیم، كشتنش را خوش نداشتیم، كوشیدیم او را از رفتارش باز داریم ولی لجاجت به خرج

[صفحه 213]

داد»[1] .

زبیر چون می دانست كه باید در جهت خواست مردم سخن بگوید از این رو می گوید:

«... شما با ما مشورت كردید ما علی را انتخاب كردیم لذا با او بیعت كنید....»[2] .

انقلابیون برای این كه به نتیجه نهایی برسند اصحاب رسول خدا و مهاجرین و انصار را هر جا دیدند جمع كردند طلحه و زبیر و سعد هم در میان آنها بودند.

یكی از رهبران مصریان از اینها خواست تا درباره ی شخصی كه باید خلافت را عهده دار شود نظر بدهند تا مردم پیروی كنند. مردم از هر طرف فریاد می كشیدند علی، ما خلافت او را خواهانیم.

در اینجا یك بار دیگر روشی كه عمر سفارش كرده بود تكرار شد.

انقلابیون به مهاجران و انصار وعده دیگر از اصحاب فرستاده ی خدا گفتند كه اگر ظرف دو روز ترتیب كار را ندهید، علی، طلحه، زبیر، سعد و بسیاری از شما بلافاصله وسیله ی مردم كشته خواهند شد.

امروز دومین روز است كه مردم در مسجد جمع شده اند. گروهی از مردم مدینه هم به اجتماع كنندگان پیوستند. موج جمعیت همچون امواج دریا خروشان است و از هر طرف سخن از علی است. آنان كه در روز انتخاب عثمان فریاد برآورده بودند كه: ای فرزند عوف با علی بیعت كن كه نماینده حق و عدالت است و اگر او را برگزینی اجرای عدالت را خواستار شدی كه همگان بدان نیاز دارند اكنون بین جمعیت هستند.

عمار مانند گذشته از میان انبوه جمعیت مسجد بلند می شود سكوت سراسر مسجد را فراگرفته است. آن گاه رو به انصار كرده و می گوید:

«ای گروه انصار، عثمان دیروز در میان شما چنان راهی را پیمود كه دیدید و شما اگر امروز در امور خودتان بنگرید در شرف دچار شدن به چنان سرنوشتی هستید، علی به خاطر فضل و سابقه اش از همه كس بدین امر برتر و سزاوارتر است»

سپس رو به اجتماع مهاجران كرده و اضافه می نماید:

«علی را شما می شناسید، ما هیچ كس را نمی شناسیم كه برای این مقام از او سزاوارتر

[صفحه 214]

باشد»[3] .

صدا از تمام جمعیت بلند می شود كه ما به علی رضایت داریم و كسی را برتر و بهتر از او نمی شناسیم او به حق خلیفه ی مسلمین است.

اینجا بود كه مردم از مهاجران و انصار، دسته دسته به سوی خانه علی روان شدند، خانه علی از جمعیت پر شد و اطراف خانه را مردم احاطه كردند.

به علی گفتند امروز هیچ كس از تو اولی و شایسته تر به مقام خلافت نیست ما آمده ایم كه با تو بیعت كنیم.

امیرالمومنین «ع» به آنها فرمود: مرا بگذارید و دیگری را به خلافت بردارید، من امواج سهمگین فتنه ها را پیش بینی می كنم، اگر من خلافت را قبول كنم ناگزیرم با دسته هایی كه خود آتش نفاق را دامن می زنند به نبرد پردازم، آن وقت است كه شما توان آن را ندارید كه حقوق و حدود عدل الهی را بپذیرید.

بهتر است كه دست از من بردارید و مرا به حال خود گذارید. زیرا جهان اسلام بس تاریك و اداره ی امور آن با دشواریهایی روبرو است.

من می دانم اگر خلافت را بپذیرم دیری نمی گذرد كه دلها استواری خود را از دست می دهد و اندیشه ها ثابت نخواهد ماند.

من آنچه با حق و عدالت همراه باشد همان را انجام خواهم داد از لغزشها چشم نمی پوشم، بر طبق كتاب خدا و سنت رسول خدا و اجتهاد خودم رفتار می كنم به گله ها و شكایتها كه مبتنی برخواسته های شخصی و منافع فردی باشد گوش نمی دهم.

آیا بهتر نیست كه مرا به حال خود گذارید تا همچون یكی از شما نسبت به امیرتان شنوا و فرمانبردار باشم.

من فكر می كنم اگر من وزیر و مشاور باشم بهتر است از این كه امیر و زمامدار باشم[4] مردم گفتند یا علی:

آنچه تو گفتی پذیرفتیم. ما آمدیم با تو بیعت كنیم تا توده های تحت ستم را پناهگاه باشی و شمشیر تبهكاران را از تن و روان آنها دور كنی و بدعت ها را نابود سازی و حق و عدالت را پایه گذار باشی.

[صفحه 215]

علی در مقابل اصرار شورانگیز حاضران قرار گرفت، آنها همچون افرادی كه به دنبال گمشده ای بودند و ناگاه او را به دست آوردند، به هیجان آمدند و می خواستند در خانه علی كار بیعت را تمام كنند كه امام فرمود این كار نه شایسته است و نه به مصلحت كشور و دولت اسلامی.

باید در مسجد با حضور تمام گروه ها و قشرهای جامعه باشد.

مولی در حالی كه جمعیتی او را همراهی می كردند به سوی مسجد حركت فرمود.

اینك چگونگی انجام بیعت را از زبان امیرالمومنین «ع» بشنوید.

در هنگام بیعت دریا دریا جمعیت به دورم ریختند ازدحام و هجوم مردم «همانند موهای گردن كفتار» به قدری بود كه بر اثر فراوانی فشار جمعیت فرزندانم حسن و حسین زیر دست و پا رفتند و دو طرف جامه و ردای من پاره شد.

مردم آنچنان مرا در خود گرفتند و به اطراف من گرد آمدند و آنچنان پا بر جا بودند (مانند گله گوسفندی كه در جای خود باقی است) و از من تقاضای پذیرفتن بیعت را داشتند كه من ناچار شدم آن را بپذیرم.

اما عجب این است:

همین كه به امر خلافت پرداختم جمعی بیعت مرا نادیده گرفتند و دسته ای از زیر بار بیعت من خارج شدند و بعضی از اطاعت خدای تعالی بیرون رفتند.[5] .

آری، چیزی از بیعت با وصی و جانشین راستین پیامبر «ص» نگذشته بود كه صاحبان و طالبان عنوان و مقام كه از عوامل خطرناك در برابر نهضت امیرالمومنین بودند با چهره تابناك علی مرتضی و برنامه سراسر عدل و تقوای وی به مبارزه برخاستند.


صفحه 212، 213، 214، 215.








    1. امام علی بن ابیطالب ص 331 و 332 ج 2.
    2. امام علی بن ابیطالب ص 331 و 332 ج 2.
    3. امام علی بن ابیطالب ص 335.
    4. از خطبه 91 نهج البلاغه.
    5. از خطبه 3 نهج البلاغه.